آخرین واژۀ تکراری

آخرین واژۀ تکراری

آخرین واژۀ تکراری تو شاید
نفس گرم بهاریست که بعد از فروردین
میوزد بر سر هر شاخه گلی
و هجوم دل پروانه که در باغچه
میپرد، تا  بیابد
عطر و شهد گل را

***

آخرین واژۀ تکراری تو شاید

گل و گلدان باشد

که صبحگاهان

با طلوع خورشید

رنگی از بودن تو ومن

به جهان میارد

***
آخرین واژه تکراری تو شاید
رمق برگ درخت کاج است
که بدست توفان
و برای پائیز قصه کوچ قناری را
به فراموشی
و تداوم سردی میسپارد.

***

آخرین واژۀ تکراری تو شاید

عشق باشد و گل سوری

که شبانگاه

به عکاسیها خوشۀ رنگ و طراوت را

سخاوتمندانه

هدیه میسازد.

***

آخرین واژۀ تکراری تو شاید

برکت ثانیه ها باشد

که نگاه های تو ومن بهم می آمیزد

و در آن لحظه

تقدیس زمان جاریست

غنچۀ ای میشگفد

و ترنم همه جا جاریست 

***

آه ای همنفسم

تو درین واژه مرا

مثل یک قصه

مثل یک خاطره

مثل یک یاد، بعد از عمری فراموشی

مثل زیبایی چشمانت

در آئینه می بینی

جهانمهر هروی

20 نوامبر 2008