شعر مقاومت
الف و ب را چند تا هجو میسازم
پهلوی هم میگذارم
تا به هجای سبز و سرخ
دلهره های تلخی بسازم
و گاهیکه ضرورت شد
برای مخلوقه های هر جایی
تکرار کنم:
آزادی بیانرا…
ویکبار در ترازوی تقدیر بگذارم
تا اگر روزی تاریخ را
و سالی هم
جنگ و انتحار را آزمایش کند
***
شعر مقاومت من پراگندگیست
مثل واژه های اهانت
مثل جعل آیات هستی
مثل هجوم اندیشه های بیگانه
در زبان من
و مثل فرمان های تقرر اراکین دولت
روی کاغذ های امریکایی
من سختتر از سنگ کوهپایه های هندوکش
جاودانگی ام را
با طمطراق
به کوهنوردان قهرمان
زمزمه خواهم کرد
***
بیان ام برای فرشتگان نیست
و خدایان بی مخلوق
و به خیل های پراکنده
در سرزمین نمرود
فرمان من
مقاومت است
برای در هم شکستن
لانه های گلی پرستو ها
و تخریب معابد عشق صوفیان
و تیز کردن شمشیر های برهنه
برای کشتن انسان
آری بدان که
شعر من
با همین نمونه
شعر مقاومت است
***
نامم را بنویس
در چهاراهی های خوشبختی
که راهی از آن
بسوی شهرک های تمدن میرود
اشارتی بگذار
با رمز عبور برای دوستان ام
آنانیکه شیفتۀ روسپی های بزرگوار اند
و دالر و یا یورو را روی ناف شان میگذارند…
بلی از قهرمانی هایم
لوحۀ بساز
و در خیابان های شلوغ به نمایش بگذار
و باور کن
که آنچه میکنی
هم در نیویورک
هم در پاریس و هم در لندن
همه از آن لذت خواهند برد
جهانمهر هروی
04.01.2009