تقاطع…
من از تقـاطع خــط هـای جنگ می گــویم
بخوان که از دل بـریان و تنگ می گــویم
خـراب گشــــته مـرا باغ و خـانه و مسجد
تـن نـــزار ز تیـر و تفــنگ مــی گـــویم
تـــرا حکابت چنگـــیز حـــیرت افـــــزاید
مــن از شقــاوت تیمور لــنگ میگــــویم
شکایتی به کــی گـــویم کجـاست دادرسی
به آب قصه ی سخــتی سنــگ میگـــویم
حضـورنحــس پــر و بال و قامــت ابلیس
میان قـــریه ز تــریاک و بنـــگ میگویم
شکسته اند هــمه پیــوند شهــرونــدی را
مگــو چـرا دیگـر از نام و ننگ میگــویم
اگــر چه مـذهـب و آئین ما یگانگی است
مــن این دوگانکی را، از فــرنگ میگـویم
***
بخــوان سـرود دلـــم را، که غــصه مـیآرد
اگر چه زشت ترین است قشنگ میگــویم
جهانمهر هروی
۳.۴.۲۰۰۸
* مراد از( تقاطع خط های جنگ ) خط های میان جبهات جنگ در افغانستان است.