پائیز
میان پنجره دیگر
درخت زرد شده
وآسمان ز تماشای هرچه سوخته است
به زیر پردۀ سرد غبار پنهان است…
پرنده مضطرب است
که برگ با بالش نریزد از شاخی
مسافری ز دیار غریب آمده است
ودر تکاپوی یک دوست
سخت سرگردان
دلی پر از اندوه
بهار گمشده را
میان کوچۀ بن بست سراغ میگیرد
ولی کسی هرگز
دیگر نشانی آنرا
و یا خاطرۀ
از آن نمیگوید
نعمت الله ترکانی
اول نومبر 2010