دانشگاه و پوهنتون

 

دانشگاه و پوهنتون

نه ( دانشگاه) نه (پوهنتون)  مرا آموخت عشق تو

نه  ( مولانا)  نه  (افلاطون)  مرا  آموخت عشق تو

ز  خاک و آب تو پرورده گشتم من، همین کافیست

 وفور  نعمت  افـــزون،  مرا  آمـــوخت  عشق   تو

تویی سرمـنشأ  آزادگـــی  با  دشمــــن  بســیار

شهید ات  با تن گلـگون،  مرا  آموخت عشـق  تو

فغان  از دست  اهریمن، که  تخم خشـم میـکارد

نظـام  مـــردمان  دون،  مــرا   آموخت  عشق  تو

بـرای  محو   اخــوت،  با  زبان   و  اصـل  میــنازند

همـین غائله ی  اکنـون،  مـرا  آموخت عشق  تو

جهانمهر هروی

5 نوامبر 2008

به جواب آقای خراسانی از پیام های رسیده:

دوست خراسانی عزیز سلام:
1 ـ اینروز ها خراسانی ها زیاد شده اند و من بیچاره هر چه روی نقشۀ جهان جستجو کردم آدرس دقیق این عزیزانرا نیافتم.طوریکه تاریخ اشاره میکند خراسان قدیم بخشی از افغانستان امروز، ایران، ترکمنستان،پاکستان و تاجکستانرا در بر میگیرد. و شما خراسانی عزیز خیال من که سه صد سال و یا اندکی کمتر به تاریخ عقب رفته اید.
2 ـ من اگر راست میپرسید دانش ام را از پوهنتون گرفته ام. آنروز ها از دانشگاه نه نامی بود و نه هم نشانی. این بدان معنی است که هر دو کلمه یک مفهوم را ارائه میکند ولی من که پوهنتون خوانده ام با دانشگاه ضدیت ندارم.
3 ـ من طرفدار کلمات یونیورستی، دارالفنون، دانشگاه، پوهنتون هستم در صورتیکه ازین کلمات استفاده ابزاری برای ترویج نفاق و شقاق صورت نگیرد. زمانیکه بخاطر یک کلمه دانشگاه و یا پوهنتون تعطیل گردد و اولاد مردم عوض آموختن علم زخمی و یا کشته شوند و نتیجۀ آن در آخرین تحلیل آوردن نفاق و شقاق باشد از همگی این کلمات بیزارم. امید مرا درک کرده باشید