میدزدند!

میدزدند!

 به نرد عاشــقی امروز  چا ل،   زور مــــیدزدند

صدای کـــشت و ما ت یار را، از دور مــــیدزدند

نه شد روزی کسی که، برسر راهش کمـین گـیـرد

چو دزدان روز با مستی، عــصا از کـور میدزدند

خــطای سنجــش عـا لم،  شمــردن کار نــادان شـد

جــلایی گــوهـــــر نایاب را  از نــور مـــــیدزدند

نمیخواهم که با عورت روم در خاک بعد از مرگ

چـــو مــــیدانم کـــفن را از درون گـور مــیدزدنـد

مـــیراث شــوم شیــطان الــتفات عـمر جاهـل شـد

خــرد را از ســر شـــوریـدگان، مغـرور میدزدنـد

***

مــرا از کــرده ی تقــدیر باور گشــته این انجـــام

کــه آغــــاز بهـــاران را به ایـن منـظور مـیدزدنـد

۱۴ مارچ ۲۰۰۸

با اظهار سپاس ازشاعر و فرهیختۀ عزیز حضرت ظریفی که مرا به نارسایی های این غزل متوجه ساختند. ( یا) از مصرع اول کم شد. در مصرع چهارم عوض مردم ( بعد از مرگ) آمد.الف در مصرع آخر و در کلمۀ بهاران فراموش شده بود. اما در مورد دزدیدن عصای کور کاملن تصادفی  نبود و از مکالمه تیلفونی یک دوست که گف:… عصای کور را هم میدزدند الهام این فرد شده است و فکر میکنم یکی از گفتار فلکلوریک مردم فارسی زبان است. من شعری دیگری را به همین عنوان تا حال نخوانده ام و اگر ایشان سراغ شاعر دیگری دارند که این مصرع را گفته باشد برایم بنوسند. میدانم از نظر وزن وهجا پای بعضی از مصارع میلنگد آرزو دارم روزی بهتر بتوانم این گونه نقص ها را در شعرم بر طرف کنم.از لطف شان سپاس بیکران.